جبران میکنم...
گفت جبران ميکنم. گفتم کدام را؟
عمر رفته را؟ روي شکسته را؟ دل مرده را؟
حالا من هيچ جوتب اين تار موهاي سفيد را ميدهي؟؟؟؟؟؟
نگاهي به سرم کرو و گفت چه پير شده اي؟؟؟؟
گفتم جبران ميکني؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گفت کدام را؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گفت جبران ميکنم. گفتم کدام را؟
عمر رفته را؟ روي شکسته را؟ دل مرده را؟
حالا من هيچ جوتب اين تار موهاي سفيد را ميدهي؟؟؟؟؟؟
نگاهي به سرم کرو و گفت چه پير شده اي؟؟؟؟
گفتم جبران ميکني؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گفت کدام را؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من به خوشنودیه خود مینگرم
و به اینکه نفس عشق چه حالی دارد؟
گر نبودی اینجا گر دلت با من ساده و یکرنگ نبود
بی گمان غصه ی من را میدزدید
می سپردم به خزان
در دو دستان توانای خزان می مردم
بی تو دستم سرد است
بی تو روحم چون موج بی قرار است
دلم در تپش و در شور است
با تو اما شادم
تو شبیه بادی
من شبیه بابادکم
هستم .... تا تو هستی هستم.....
به تو اما ورقی کاغذ و.......هیچ
خدایااااااا وقتی دلت میگیره چی کار میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میری یه گوشه میشینی و گریه میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هی با نگات بازی میکنی که یادت بره میخواستی گریه کنی؟؟؟؟؟
یه لیوان اب میخوری تا بغضتو بفرسته پایین؟؟؟؟؟
یادت میاد خداییو باید همیشه تنها باشی......
خدایا نمیدونی من این روزا چقدر خدا بودم.......