دوستیه ما تا نداره

جبران میکنم...


گفت جبران ميکنم. گفتم کدام را؟

عمر رفته را؟ روي شکسته را؟ دل مرده را؟

حالا من هيچ جوتب اين تار موهاي سفيد را ميدهي؟؟؟؟؟؟

نگاهي به سرم کرو و گفت چه پير شده اي؟؟؟؟

گفتم جبران ميکني؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گفت کدام را؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

+ نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت 16:55 توسط شکوفه |

بادبادک

من به خوشنودیه خود مینگرم

و به اینکه نفس عشق چه حالی دارد؟

گر نبودی اینجا           گر دلت با من ساده و یکرنگ نبود

بی گمان غصه ی من را میدزدید

می سپردم به خزان

در دو دستان توانای خزان می مردم

بی تو دستم سرد است

بی تو روحم چون موج بی قرار است

دلم در تپش و در شور است

با تو اما شادم

تو شبیه بادی

من شبیه بابادکم

هستم .... تا تو هستی هستم.....

به تو اما ورقی کاغذ و.......هیچ

 

 

+ نوشته شده در جمعه 27 بهمن 1391برچسب:,ساعت 9:13 توسط شکوفه |

عشقه

+ نوشته شده در پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:,ساعت 12:14 توسط شکوفه |

خدایاااااااااااااااااا


 خدایااااااا وقتی دلت میگیره چی کار میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

میری یه گوشه میشینی و گریه میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

هی با نگات بازی میکنی که یادت بره میخواستی گریه کنی؟؟؟؟؟

 

یه لیوان اب میخوری تا بغضتو بفرسته پایین؟؟؟؟؟

 

یادت میاد خداییو باید همیشه تنها باشی......

خدایا نمیدونی من این روزا چقدر خدا بودم.......

+ نوشته شده در چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:خداااااا, تنهاااااممممم, بغض,ساعت 21:21 توسط شکوفه |